سفارش تبلیغ
صبا ویژن

پشت خاکریز

سلام

بعد از شنیدن اون تصادف دلخراش دانش آموزان دوم متوسطه دل خیلیا به هراس افتاد که برم یا نه؟

منم مثل بقیه افتادم سر دو راهی البته من خودم میگم برم شهدا هستن هوامونو دارن اما امان از دل...

ببینین دلم تنگ شده واسه خجالت تو این دنیای بی اخم این همه بلاسرش میارن هیچی نمیگه ای دنیا! یکم اخم کن شاید خجالت بکشیم واسه نفس لوامه مون خوبه ..!
یادمه یکی از دوستان رفت گرافیک تا خجالت رو یاد بگیره بکشه اما من بی هنرتر از این حرفام میخوام بیام ایثار رو ببینم بعد پشیمون شم میخوام از تابلوی نقاشی شما شهدا به اوج یه قدم نزدیکتر شم میخوام هوای وجود شماها تا گوشتو استخونم پیش بره تا از پوکی استخوان عذاب نکشم پس خودتون دعوتمون کنین به ما گفتن هیچ جا ما رو ساپورت نمیکنه خودتون بعد از خدا حافظمون باشین نذارین آینده سازای ایران با  درک نکردن شماها آینده سوز ایران شه نذارین ما بی تربت و حاجت بریم کاری کنین که تنها دعامون اللهم عجل لولیک الفرج باشه کاری کنین که سلامتی آقامون امام زمان و رهبر برامون ذکر شه درسته به وصیتتون عمل نکردیم گفتین حجاب دنیای ما پر شده از بی حجابی گفتین حیا بی حیایی بیداد میکنه گفتین خواهرم سیاهی چادرت از سرخی خونم بیشتره اما حالا چادری نمیبینی ... چی بگم آخه بگم بی عرزه ایم به بعضیا بر می خوره بگم به ما چه؟ این که میشه اوج بی ادبی و ناسپاسی...
شلمچه

من تو بقیه ی مطلبای وبلاگ نوشتم که شما واسه چی رفتین؟نوشتم که مامان و باباهاتون چی کشیدن؟ اما حالا میخوایم بیایم نه واسه اینکه چند روز بیخیال درس بشیم واسه اینکه بیایم درس زندگی رو یاد بگیریم....

حالا واقعاً این همه حرف متن ادبیه یا حرف دله ؟..

شهداحالا میشه یه کاری کنین راه ماباز شه بیایم.؟؟!

اللهم عج لولیک الفرج

الهی آمین


نوشته شده در دوشنبه 91/8/1ساعت 8:40 عصر توسط گمنام... نظرات ( ) |

Design By : Pars Skin